تا حالا از خودتون پرسیدین کلمات و احساسات چه مزه ای دارند؟یا مثلا تا حالا شده بخواین کلمات و احساساتو مزه کنین؟؟
مثلا عشقی رو بچشید که طعم چای آلبالو میده. خانواده ای که مزه آدامس عسلیِ نعنایی میده. دوستی ای که مزه نوشابه پرتقالی میده! یا رابطه ای که مزه شکلات میده و یا مثلا بوسه ای که طعم آلبالو میده!! خیلی خیلی عجیب و غریبه میدونم!! حتی شاید خنده داره! ولی وقتی به اون گفتم که با هرکلمه یه مزه به خصوص رو به یاد میارم؛ شاید دلیل این چیز عجیب تو ضمیر ناخودآگاهم باشه! مثلا لذتی رو که وقتی دارم یه فنجون چای آلبالو رو سر میکشم بهم دست میده، شاید وقتی حرف از عشق میزنم هم بهم دست میده! و بخاطر همینه که کلمه عشق واسه من یادآور مزه چای آلبالوئه!! خب البته شاید هم اینطوری نباشه و از اونجایی که هیچوقت درست و حسابی درک نکردم عشق چیه و چه حسی به آدم میده شاید واسه من،عشق در واقع خود اون فنچون چای آلبالو باشه!
حالا از عشق چای آلبالویی و اون مزه های خوب بگذریم!همشونخوش طعم بودن مگه نه؟؟D:
حالا یک دانه برتی بات با طعم چوب بخورین که تمام این مزه های خوبو خنثی کنه و چشایی رو برای چشیدن مزه های متفاوت دیگه آماده کنه
مزه ,ای ,میده ,رو ,شاید ,چای ,ای که ,مزه ای ,که مزه ,مزه های ,چه مزه
درباره این سایت